آیا هنوز آخرین باری را که واقعا عاشق شدید به خاطر دارید؟
یادتان هست که در قلبتان چه آه و فغانی بر پا بود و چه احساس پراعجازی داشتید.
میخواهم بگویم عاشق خود بودن هم درست همینطور است! با این تفاوت که این عشق هرگز فنا شدنی نیست. اگر عشق به خود را یکبار زنده کنید، این عشق در تمام طول زندگی با شما خواهد بود. بنابراین از این رابطه عاشقانه حداکثر بهره را ببرید، زیرا عشق راهنمای همیشگی شما است، برای رسیدن به اوجی از شعور و آگاهی که تنها بشر قادر به تحقق آن است.
برای کسانی که میخواهند خود را دوست بدارند، چند رهنمود درباره دوست داشتن خود ارائه میدهیم.
- یقیناً اصلیترین کلید دوست داشتن خود پرهیز از انتقاد و عیبجویی از خود است. احتمالاً دیدهاید که بیشتر مردم موقع سرزنش کردن خود اصطلاحاتی میگویند مثل: احمق، پسر بد، دختر بد، بیمصرف، بیملاحظه، نادان، زشت، شلخته، بیعرضه و غیره، شاید برای شما هم پیش آمده که با چنین کلماتی خود را توصیف کنید، در واقع به کار بردن این کلمات به این دلیل است که ما میخواهیم طوری عمل کنیم گویی که کامل و بینقص هستیم و با این عقیده خود را تحت فشار سختی قرار میدهیم، و چشمهای خود را بر حوزههای دیگری از زندگیمان که نیازمند اصلاحات و شفابخشی هستند میبندیم.
پس بهتر است سعی کنیم خلاقیتهای فردی خود را کشف کنیم و خصوصیات برجسته و ممتاز خود را ستایش کنیم، زیرا وقتی ما از خود انتقاد میکنیم در واقع نقش خود را در دنیا بیاعتبار و تحقیر میکنیم.
در صورتی که میتوانیم به هنگام اشتباه کردن یا شکست خوردن در موقعیتی، به خود بگوییم: «من پیچیدهتر از آن هستم که شایسته یک ارزیابی کلی از خود باشم، درست است که اشتباه کردم یا شکست خوردم ولی میتوانم هنوز خودم را به عنوان انسان جایزالخطا بپذیرم و این اشتباه یا شکست من دلیل بر بیارزش بودن و ناتوانی من نیست.»
بنابراین اگر آمادگی رشد و ترقی و درس گرفتن از اشتباهات را داشته باشید، اشتباهات راهی به سوی یک زندگی کامل و پربار را برایتان هموار میسازد.
خیلی از ما دائم خود را با افکار ترسناک تهدید میکنیم و از یک مشکل کوچک یک هیولای غول پیکر میسازیم. مثلا اگر دیگران ما را طرد کنند فاجعه است، یا اگر در فلان مورد به نتیجه دلخواه نرسیم وحشتناک است.
بنابراین هرگاه دچار ترس و نگرانی شدید، به خود بگویید: این که دیگران مرا طرد کنند یا اگر در این مورد خاص به نتیجه مطلوب نرسیدم برایم ناراحتکننده است، ولی هیچکدام فاجعه نیست.
- راه دیگر این است که با خود ملایم، با محبت و صبور باشیم. اشکال بسیاری از ما این است که همیشه میخواهیم فوراً به همه چیز برسیم. مثلا یک روزه بتوانیم خود را دوست بداریم. در صورتی که ما نتوانیم در عرض یک روز خود را کاملاً دوست بداریم، ولی میتوانیم هر روز خود را کمی بیشتر دوست داشته باشیم. اگر هر روز به خود کمی بیشتر عشق بورزیم بعد از دو یا سه ماه در مسیر خود دوستی واقعی پیشرفت شایانی خواهیم داشت.
- با ضمیر باطن خود محتاطانه رفتار کنیم: برای آرامش دادن به جسم و روح فقط چند دقیقه در روز فرصت لازم است.
هر وقت که توانستید چند بار نفس عمیقی بکشید، چشمهایتان را ببندید و تمام هیجانات درونی خود را رها کنید، وقتی نفسهایتان را بیرون میدهید تمرکز کنید و آهسته به خود بگویید: «من تو را دوست دارم همه چیز خوب است.» بعد از آن احساس آرامش بیشتری میکنید و میفهمید که لازم نیست همیشه با ترس و اضطراب زندگی کنید.
- هر روز تفکر کنید: توصیه میکنم روح خود را آرام کنید و به حکمت درونی خود گوش فرا دهید. در این لحظه میتوانید حتی این جملات را تکرار کنید: «من خودم را دوست دارم. یا: من خودم را میبخشم. یا: من بخشیده میشوم.»
پس از مدتی سکوت کنید و به ندای درون خود گوش دهید. در واقع هر یک از ما برای فکر کردن روش خاصی را انتخاب میکند. بعضی از افراد موقع پیادهروی یا حتی دویدن فکر میکنند، برخی دیگر با نوشتن افکار منفی و مثبت خود. من با رفتن به طبیعت و قدم زدن در آن میتوانم به خود و حکمت آفرینش خود فکر کنم. شجاع باشید و راه مخصوص خود را جهت تفکر بیابید.
- دوست داشتن خود یعنی این که به خود ارج نهیم: به دوستان خود مراجعه کنید و از آنها کمک بخواهید. تقاضای کمک از دیگران در موقع نیاز، نشانه قدرت است.
خیلی از شما یاد گرفتهاید که همیشه فقط به خود تکیه کنید و همه کارها را به تنهایی انجام دهید و نمیتوانید از دیگران درخواست کمک کنید، چون خودپرستی شما این اجازه را نمیدهد. پیشنهاد میکنم به عضویت گروههای خودیاری که برای حل مشکلات در گوشه و کنار این شهر هستند درآیید.