سیب
تو به من خندیدی و نمی دانستی من به چه دلهره سیب
را از باغچه ی همسایه دزدیدم. باغبان از پی من تند دوید،
غضب آلوده به من کرد نگاه، سیب دندان زده از دست تو افتاد
به خاک.و تو رفتی و هنوز خش خش گام تو تکرارکنان می دهد
آزارم و من اندیشه کنان غرق این پندارم که چرا خانه ی کوچک
ما سیب نداشت؟
تاریخ : جمعه 87/10/20 | 12:58 عصر | نویسنده : شهرزاد نصر | نظر